این بازیگر نقش های جالب زیادی داشت، اما بیشتر از همه او را به خاطر توسیای خجالتی از مسکو، اشک ها را باور نمی کند، دوست داریم. اما در زندگی رایسا شور و شوق بسیار بیشتری وجود داشت، اما خانواده موفق نشدند.

رایسا در قزاقستان در خارج از ازدواج در یک زن روستایی ساده متولد شد که زیبایی و جذابیت زنانه داشت و تقریباً یک راننده جوان را که قبلاً شش فرزند داشت از خانواده جدا کرد. با این حال، او تصمیم گرفت که در امور دیگران دخالت نکند، دختری به دنیا آورد، بدون اینکه از پدرش انتظاری داشته باشد.
برای اینکه چشمان مرد شکست خورده نباشد، زنی با یک دختر بسیار جوان در آغوش به رامنسکویه نزدیک مسکو می رود، جایی که رایسا از مدرسه فارغ التحصیل شده است.
می خواستم بهترین ها را به دخترم بدهم و با وجود اینکه علاقه خاصی به هنر نداشت، با تمام وجودش به علایق راچکا ریشه زد، تا جایی که می توانست به او کمک کرد و خستگی ناپذیر به این کار اعتقاد داشت. استعدادهای کودک.
دختر به موسیقی علاقه مند شد و بعد از مدرسه برای ورود به مدرسه موسیقی به ریازان رفت. او بیان خواند و پس از فارغ التحصیلی در ریازان ماند و شروع به تدریس کرد.
Romeo

c/f "A Day and All Life" (1969)
در همین حال، رومئو و ژولیت در تئاتر درام ریازان روی صحنه می رفت. رایسا در نگاه اول عاشق هنرمند نقش رومئو شد. من هر روز به نمایش می رفتم و هر بار در پایان صمیمانه در سوگ مرگ قهرمانم عزاداری می کردم.
بزودی بازیگران متوجه رایا شدند و به ساده لوحی او شروع به خندیدن کردند. رومئو تقریباً پایان اجرا را پاره کرد و هر بار که دوباره چشمش به ریازانوف که گریه میکرد، نمیتوانست جلوی خندههای او را بگیرد.
او از برقراری ارتباط با او خجالت می کشید و در مقابل بازیگر احساس ترس می کرد. اما هر روز وقتی او پس از اجرا به خانه میرفت، او را دنبال میکرد. یک بار کلاهی از روی یکی از عزیزانش پرید و نگاه دختری عاشق، نقطه طاس یک مرد خوش تیپ رمانتیک را باز کرد. معلوم شد پیر است، اما از نزدیک، بدون آرایش، اصلا خوش تیپ نیست!
فورا دختر تصمیم گرفت از شرور انتقام بگیرد. برای چی؟ تا امروز، او نمی داند. بعد تصمیم گرفتم: من هم هنرمند شوم! من هم روی صحنه بازی خواهم کرد و به او ثابت خواهم کرد که بدتر نیستم!
یک شخصیت سرزنده هرگز به ریازانوا در توانایی های خود شک نکرد، بنابراین او قاطعانه تصمیم گرفت: او باید وارد GITIS شود!
تئاتر
c/f Gulya Koroleva (1968)
او حتی فکرش را هم نمی کرد که به خود مسکو برود، جایی که در صف متقاضیان دانشگاه های تئاتر است. بدون حمایت در قالب معلمان، بدون حمایت در کمیته امتحان - بداهه ناب.
"من رایا ریازانووا از ریازان هستم" متقاضی برنامه خود را آغاز کرد و با تصویر یک دختر ساده و شاد از دوردست، معلمان سختگیر را شگفت زده کرد. در دور دوم، نگران شدم و مونولوگ را فراموش کردم. آنچه را که به یاد آوردم به زبان خودم بازگو کردم - به طور کلی آنچه به ذهنم رسید چرخید …
رایسا ایوانونا با دیدن تعداد کافی از متقاضیان دیگر و فهمیدن اینکه بسیاری از قبل نقش های خود را انتخاب کرده اند، به خوبی آماده شده اند و اولین بار بازی نمی کنند، دلش از دست رفت. او رفت تا لیست متقاضیان را نگاه کند تا مطمئن شود که آنجا نیست. اما من اشتباه می کردم. ریازانووا برای اولین بار در GITIS ثبت نام کرد.
رایسا که به خوشبختی خود اعتقاد نداشت، با سر درازی در درس هایش فرو رفت. تا دیر وقت در کتابخانه نشستم و تمام تمرینات را با دقت انجام دادم. یک روز، یک معلم جدید به دوره آمد که ماموریتش این بود که به دانش آموزان جوان و دست نخورده "زندگی واقعی" را نشان دهد.
زندگی واقعی
فیلم "در جستجوی یک مرد" (1973)
با او خواندیم که اشعار مایاکوفسکی حاوی الفاظ ناپسند است و برای درس بعدی دستور داد دوتایی تقسیم شوند و صحنه ای با بوسه آماده کنند. رایا، دختر روستایی شیرین و با تربیت زنانه، فقط سرخ شده بود و سعی می کرد کنار برود. همکلاسی ها به تازه وارد - یورکا پروف - نیز حمله کردند. یک مرد خوش تیپ به تازگی از ارتش برگشته و در دوره آنها ثبت نام کرده است.
و آن چشم به بهشت محیا دوخته شد. تصمیم گرفتم به او ضربه بزنم، اما خجالتی و بدون فشار. زیبا دستش را داد و از تراموا پیاده شد و یک بار با اولین سیگار زندگی رایسا برای دیدار و نوشیدن قهوه آورد. این بازیگر اعتراف می کند: تاکنون نتوانسته این عادت را ترک کند!
و او به طور اتفاقی و غیرمنتظره مرا به ازدواج فراخواند و او نیز به طور اتفاقی و غیرمنتظره موافقت کرد. عروسی با لباس هایی از اتاق رختکن دانشگاه پخش شد و پس از جشن، اقوام آنها را تنها گذاشتند. اولین شب عروسی برای عاشقان واقعاً اولین شب بود.
یک سال بعد، این جوان صاحب پسری به نام دانیا شد. زمانی برای مرخصی تحصیلی وجود نداشت ، بنابراین کودک با والدین دانش آموز خود از GITIS فارغ التحصیل شد. در حالی که اجرای فارغ التحصیلی در حال تمرین بود، کالسکه پشت صحنه زیر نظر یکی از دوستان خود ایستاد - بدون دخالت در صحنه.
وقتی بزرگ شد، پسر راه پدر و مادرش را دنبال کرد، بازیگر شد. رایسا ایوانونا از این تعجب نمی کند - چه کسی دیگر؟
خیانت
c/f "Arriving" (1977)
بعد از تئاتر ، خود رایسا ریازانووا برای کار در تئاتر رفت ، اما این بازیگر در همان اولین بازدید گرفته نشد. خوشبختانه، در آن زمان او بازی در فیلمها را شروع کرده بود، و بنابراین در آنجا ماندگار شد، گاه و بیگاه در یک نقش یا نقش دیگر.
در یکی از این مجموعه های فیلم، با کارگردان متاهلی آشنا شدم که هرگز نامش را ذکر نکردم، اما هرگز رابطه اش را پنهان نکردم.
اشتیاق شنا سر صحنه فیلمبرداری شعله ور شد. او بلافاصله احساس کرد که این مرد می تواند کشنده باشد، عشق زندگی او. این بازیگر به قدری به دنیای احساسات جدید که سخاوتمندانه توسط این مرد بالغ و خردمند ارائه شده بود، رفت که برای لحظه ای ازدواج و پسر کوچکش را فراموش کرد.
وقتی برای اولین بار با کارگردان خلوت کردند، او از او پرسید که آیا با او ازدواج می کند یا خیر. و رایسا بلافاصله پاسخ داد: "اما یورا پس چی؟!". عاشق شوکه شد و دیگر آن سوال را از رائه نپرسید.
پس از فیلمبرداری، رایسا بلافاصله همه چیز را به شوهرش گفت و درخواست طلاق داد. بیهوده از او خواست که تصمیم نهایی نگیرد و فکر کند. یورا آماده بود تا همسر جذاب و صادق خود را ببخشد، او معتقد بود که رابطه آسان او دیگر تکرار نخواهد شد. اما این بازیگر بیش از یک بار دهه بعد از آن تیراندازی ها را شادترین سال زندگی خود می نامد.
فقط در "شما"
c/f "Love" (1991)
عاشقانه در مسکو ادامه یافت. رایا که قبلاً طلاق گرفته بود، با یک کارگردان متاهل، در پایتخت پرسه می زد، برای مدت طولانی در مورد همه چیز در جهان صحبت می کرد، مشتاقانه به چشم ها نگاه می کرد و فقط "تو" را با معشوقش صحبت می کرد.
به نظر می رسید که او را آموزش می دهد - با ظرافت و بدون مزاحمت او را وارد دایره سینمایی کرد و از یک ساده لوح روستایی یک بازیگر زن واقعی متروپولیتن ساخت. او هرگز طلاق نگرفت و ترجیح داد زندگی دوگانه ای داشته باشد، به خصوص که رایسا به او حسادت نمی کرد، هرگز سعی نکرد با محبوبش ملاقاتی داشته باشد، بلکه فقط با سپاسگزاری خواستگاری او را پذیرفت.
وقتی عاشقانه تازه شروع شده بود، به نظر می رسید که آنها بدون هوا هستند، نمی توانند بدون یکدیگر کار کنند و هر روز همدیگر را ملاقات می کردند. سپس - یک روز در میان، چند بار در هفته و، در نهایت، بسیار به ندرت. ده سال بعد، او دیگر با رایسا ایوانونا تماس نگرفت و او به راحتی معشوقش را رها کرد.
رایسا ایوانونا دیگر ازدواج نکرد و در مورد رمان هایش صحبت نکرد. امروز ، این بازیگر از سرنوشت برای یک پسر ، عروس و نوه فوق العاده و همچنین برای رویایی که ناگهان به حقیقت پیوست تشکر می کند. ریازانوا قبلاً 60 ساله بود که ناگهان به تئاتر دعوت شد. او برای مدت طولانی امتناع کرد و توضیح داد که GITIS 40 سال پیش فارغ التحصیل شد و اصلاً خودش را به عنوان یک بازیگر تئاتر نمی شناسد. اما در Snuffbox آنها نمی خواستند چیزی بدانند: این او بود که مورد نیاز بود!
بنابراین رایسا ایوانونا برای اولین بار به یاد رومئوی خود روی صحنه رفت. همچنین، این بازیگر اغلب برای نقش های سنی در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی فراخوانده می شود. او مورد تقاضا و کاملاً خوشحال است.



