چگونه زنان به دوست پسر خود پیشنهاد ازدواج دادند

چگونه زنان به دوست پسر خود پیشنهاد ازدواج دادند
چگونه زنان به دوست پسر خود پیشنهاد ازدواج دادند
Anonim

نه تنها مردان روی یک زانو می نشینند، کلمات عاشقانه را با دلهره می گویند و به منتخب خود حلقه می دهند. گاهی اوقات زنان قادر به این کار هستند و پیشنهاد ازدواج آنها بدیع و طنز است.

11 داستان دخترانی که از معشوق خود خواستگاری می کنند
11 داستان دخترانی که از معشوق خود خواستگاری می کنند

1. سه ماه برنامه ریزی

"من یک ماموریت در شهر ترتیب دادم که در آن یکی از دوستان از او خواست که در آن شرکت کند. آنها به دنبال مکان هایی بودند که در دوره آشنایی برای ما مهم بود. هر مکان هدایایی با موضوع داشت. فقط چند ساعت بعد متوجه شد! آخرین کلید او را به خانه آورد، جایی که من با یک هدیه منتظر او بودم - یک فنجان با نوشته "دوستت دارم" و "آیا با من ازدواج می کنی؟" من این را برای سه ماه برنامه ریزی کردم! او آنقدر متاثر شده بود که به سختی می توانست بله را بگوید.» - آناستازیا، 26

2. در ماشین

"ما در ماشین بودیم، او رانندگی می کرد، من داشتم در مورد فجایع عروسی در تلفنم می خواندم. رو به او کرد و گفت: کی تصمیم به ازدواج می گیریم، عروسی بزرگ خواهیم داشت؟ او به من نگاه کرد، خندید و پاسخ داد: "معمولاً مردم آن را در فضای رمانتیک تر ارائه می دهند، اما بله!" در نهایت، ما پول پس انداز کردیم و در پارک ازدواج کردیم.» مارینا، 28 ساله.

3. من برایش یک انگشتر وحشتناک خریدم

«من از همه دوستانم دعوت کردم که به دیدنشان بروند، که بسیار سخت است زیرا برخی از آنها هرگز نمی آیند. او مسابقه ای با جستجوی هدایایی در پای ترتیب داد و وقتی حلقه را دید، فکر کرد که این یک شوخی است. من ارزان ترین انگشتر ترسناک را خریدم و مجبورش کردم آن را بپوشد، بنابراین فکر کرد همان انگشتر است! حتی عادت کرده بود! و بعد اعتراف کردم که شوخی کردم. او بسیار خوشحال بود و به زودی با هم ازدواج کردیم.» آنا، 27 ساله.

4. ما شهر را از بالا تحسین کردیم

«من افسرده بودم، همیشه دعوا می کردیم. او مرا به خوبی درک کرد و از من خواست که به دکتر بروم. در نهایت موافقت کردم و متوجه شدم که آماده ازدواج هستیم. در مراسم عروسی دوستان بودیم و وقتی برگشتیم، سفری به پشت بام آسمان خراش ترتیب دادم و در آنجا پرسیدم که آیا حاضر است با من ازدواج کند؟ او موافقت کرد،" جولیا، 25.

5. من ارائه کردم

"من به او پیشنهاد ازدواج دادم و توضیح دادم که چرا باید این کار را انجام دهیم. او از چنین ارائه ای شگفت زده شد، اما به سرعت موافقت کرد.» - آلیسا، 30 ساله.

6. ما حلقه هایمان را ساختیم

«یک بار در سفر، حلقه‌هایی را در یک آهنگری جعل کردیم. بعد به تعطیلات رفتیم، انگار آنها را فراموش کرده بود. و من حلقه ها را با خودم بردم، یک کافه زیبا انتخاب کردم، یک جعبه بیرون آوردم - به طور کلی، او دیگر نمی توانست بیرون بیاید! - ناتالیا، 24.

7. روی زمین خیس زانو زدم

"دوست پسرم فندک های زیپو جمع آوری می کرد و من می خواستم یکی از مدل های کلکسیونی را که در جعبه ها به عنوان تزئین فروخته می شد به او بدهم. در روز تولدش به جایی که با هم آشنا شدیم رفتیم و من در حالی که هدیه او را در دستانم داشتم پیشنهاد ازدواج دادم. روی زمین تازه شسته شده زانو زدم، یک سخنرانی صمیمانه انجام دادم… انجام این کار در فضای مناسب برایم مهم بود و علاوه بر این، می دانستم که او موافق است. و از آنجایی که او حلقه نمی‌زند، فندک بهترین هدیه بود.» - اولگا، 30.

8. خوب، البته

یک روز خوب، فقط پرسیدم: "صبح بخیر، می توانیم ازدواج کنیم؟" جواب داد: خب البته! سه ماه بعد، همه چیز اتفاق افتاد، ماریا، 23.

9. باید

"ما در رختخواب دراز کشیده بودیم و مشغول مطالعه بودیم و بعد گفتم که او باید با من ازدواج می کرد. او پاسخ داد که موافق است و بعد 20 دقیقه مرا متقاعد کرد که جدی است. ما حلقه‌ها را برای صبح روز بعد انتخاب کردیم. - دیانا، 29

10. کامپیوتر به ما کمک کرد

"من روی محافظ صفحه نمایش عبارت "بیا قبلا ازدواج کنیم!" و او را صدا زد تا نشان دهد که چیز عجیبی روی صفحه ظاهر شد و اینطور شد" - داریا، 25.

11. حقیقت در دعوا متولد می شود

"من این گفتگو را در یک روز عادی شروع کردم. او شروع به بحث کرد، می گویند من فقط 21 سال دارم، او 7 سال بزرگتر است و به زودی خیلی تغییر خواهم کرد. من پاسخ دادم که شاید تغییر کنم، اما از دوست داشتن او دست بر نمی دارم. به طور کلی ، من در بحث پیروز شدم و خیلی زود با هم ازدواج کردیم ، "- آلیسا ، 22

موضوع محبوب