"بدشانس ترین والدین": مردی به قوها کمک کرد تا بعد از 10 سال بچه دار شوند

"بدشانس ترین والدین": مردی به قوها کمک کرد تا بعد از 10 سال بچه دار شوند
"بدشانس ترین والدین": مردی به قوها کمک کرد تا بعد از 10 سال بچه دار شوند
Anonim

به مدت ده سال، مردی به نام آدامسون یک جفت قو را در رودخانه نزدیک خانه‌اش تماشا می‌کرد که سعی می‌کردند فرزندی به‌وجود بیاورند. جوجه ها توسط روباه های وحشی ربوده شدند، تخم ها توسط آب ریخته شده با خود بردند، اما قوها دست از تلاش برنداشتند. بالاخره دل مرد جوان از پا درآمد.

"بدشانس ترین والدین": مرد پس از 10 سال به قوها کمک کرد تا بچه دار شوند
"بدشانس ترین والدین": مرد پس از 10 سال به قوها کمک کرد تا بچه دار شوند

ده سال است که راب آدامسون در کارخانه کشتی سازی در Great Ouse کار می کند. او همانجا زندگی می کند، در یک قایق - و می گوید که قایق خانه اش را با هیچ چیز عوض نمی کند. حتی به او خانه ای به مبلغ یک میلیون پوند پیشنهاد داد، او حاضر به نقل مکان نشد. با این حال، زیرا او به سطح باورنکردنی از وحدت با طبیعت رسیده است. به خصوص با قوها.

همه چیز از این واقعیت شروع شد که سال ها پیش، راب بچه پرنده ای را نجات داد که والدینش مردند. اسم بچه را سید گذاشت و با پیپت به او غذا داد. هنگامی که "جوجه اردک زشت" به یک قو زیبا و زیبا تبدیل شد، آن مرد سعی کرد او را به طبیعت بازگرداند، اما قو از ترک پدرش امتناع کرد. پس از آن، مردم محلی به شوخی راب را مرد قو نامیدند.

برای ده سالی که این پسر در اوس بزرگ زندگی می کند، یک جفت قو لال وحشی در کنار او زندگی می کنند. هر ساله به امید تولید مثل لانه می سازند و تخم می گذارند. و هر سال یک شکست غم انگیز از آنها پیشی می گیرد. گاهی اوقات شکارچیان مداخله می کنند: روباه ها جوجه های قو را کمتر از مرغ دوست دارند و از تخم مرغ بیزار نیستند. گاهی اوقات عناصر مقصر هستند و جوجه های بیرون نیامده توسط رودخانه طغیان شده با خود می برد.

دل راب فقط شکست تا تماشا کند که چگونه پرندگان سال به سال ناامید نمی شوند، تسلیم نمی شوند، یکدیگر و لانه بومی خود را ترک نمی کنند. او می دانست که نباید در زندگی آنها دخالت کند - مداخله او فقط می تواند صدمه ببیند. اما او دیگر نمی توانست بیکار بماند. وقتی سیل بهاری دیگر به گریت اوس آمد، آن مرد تصمیم گرفت خانواده قو را نجات دهد.

کلکی دست ساز ساخت و با طناب محکمی به ساحل بست. زیر پوشش شب، به لانه خزید و با دقت آن را روی قایق مرتب کرد. سپس لانه را - درست در حالی که مادر روی تخم ها نشسته بود و با عصبانیت خش خش می کرد - به مکانی امن برد. در تمام طول مسیر با چهره تهدیدآمیز پاپا سوان همراهی می شد. اما پرنده به نجات دهنده آسیبی نرساند، گویی فهمیده بود که زندگی فرزندانش به این شخص بستگی دارد.

اگرچه بابا قو از لانه در برابر مهمانان غیرمنتظره محافظت می کند، راب تصمیم گرفت فقط به محافظت از پرنده اعتماد نکند و حصاری در نزدیکی اسکله قایق ایجاد کرد تا هیچ روباهی نتواند به لانه نزدیک شود. و اکنون آن مرد مشتاقانه منتظر فرزندان است: آیا ممکن است در 10 سال آینده قوها هنوز در انتظار پر کردن در خانواده باشند؟

موضوع محبوب